نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
نمایی از یک شیء که جداگانه فیلم برداری شده و سپس در مرحله تدوین به صحنه مورد نظر اضافه می شود. این شیء می تواند بخشی از صحنه باشد یا نباشد. نمونه ای از شیء موجود در صحنه، ساعتی است که به دیوار صحنه آویزان شده و زمانی را نشان می دهد. نمونه ای از شیء که در صحنه نیست، برجی است که بر فراز آن ساعتی نصب شده و زمان را نشان می دهد.
دهی از دهستان قاقازان بخش ضیاآباد شهرستان قزوین، واقع در 18هزارگزی راه عمومی با 150 تن سکنه می باشد. آب آن از رود خانه خراس و راه آن مالرو است. ساکنان آن از طایفۀ غیاثوند هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) میانه. (لغات فرهنگستان). شهر میانه. (ناظم الاطباء). نام شهرکی است در 109هزارگزی هروآباد (خلخال) در کنار جادۀ زنجان و تبریز میان جمال آباد و ادینیک در 451هزارگزی تهران. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به میانه شود
دهی از دهستان قاقازان بخش ضیاآباد شهرستان قزوین، واقع در 18هزارگزی راه عمومی با 150 تن سکنه می باشد. آب آن از رود خانه خراس و راه آن مالرو است. ساکنان آن از طایفۀ غیاثوند هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1) میانه. (لغات فرهنگستان). شهر میانه. (ناظم الاطباء). نام شهرکی است در 109هزارگزی هروآباد (خلخال) در کنار جادۀ زنجان و تبریز میان جمال آباد و ادینیک در 451هزارگزی تهران. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به میانه شود
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی
مرکز، وسط، کنایه است از مرکز زمین، و قدما معتقد بودند کعبه مرکز زمین است: کعبه همچون شاه زنبوران میانجا معتکف عالمی گردش چو زنبوران غریوان آمده، خاقانی
میاناب، نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در جنوب شوشتر و باختر دهستان گندزلو و دهستان حیزان با 41 قریۀ کوچک و بزرگ و حدود 8000 تن جمعیت، هوای آن گرمسیری و محصول عمده آنجا غلات و برنج و صیفی و کنجد است، قراء مهم میان آب عبارت است از عرب حسن و مهدی آباد، ساکنان از طایفۀ شوشتری هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز، استان ششم (خوزستان)، واقع در شمال باختری اهواز میان رود کارون و کرخه، هوای آن گرمسیری و محصول آن برنج است، جمعیت این دهستان در حدود بیست هزار تن و تعداد دیه های آن 80 است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
میاناب، نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در جنوب شوشتر و باختر دهستان گندزلو و دهستان حیزان با 41 قریۀ کوچک و بزرگ و حدود 8000 تن جمعیت، هوای آن گرمسیری و محصول عمده آنجا غلات و برنج و صیفی و کنجد است، قراء مهم میان آب عبارت است از عرب حسن و مهدی آباد، ساکنان از طایفۀ شوشتری هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان اهواز، استان ششم (خوزستان)، واقع در شمال باختری اهواز میان رود کارون و کرخه، هوای آن گرمسیری و محصول آن برنج است، جمعیت این دهستان در حدود بیست هزار تن و تعداد دیه های آن 80 است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه. آب آن از نهر و استخر و راه آن مالرو است. نصف اهالی در تابستان ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن، واقع در 15هزارگزی صومعه سرا. با 147 تن سکنه. آب آن از نهر و استخر و راه آن مالرو است. نصف اهالی در تابستان ییلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
برندۀ میان، راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است. اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت. راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف). - راه میان بر، راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف). - میان بر زدن راهی،میان بر کردن راهی. (از یادداشت مؤلف). - میان بر کردن، پیمودن فاصله دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه. پیمودن اقصر فاصله. به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن. (از یادداشت مؤلف). - ، مقابل کف بر کردن. بریدن درختی بالاتر از کف زمین. (یادداشت مؤلف). ، هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند، حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیۀ شرفنامه ص 420) : به کم مدت از کار پرداختند میانبر ز پیکر برانداختند. نظامی
برندۀ میان، راه کوتاهتر. راهی در میان دو نقطه که نسبت به راه یا راههای دیگر کوتاهترین باشد. مستقیم ترین و کوتاهترین راه بین دو نقطه نسبت به راه اصلی که به صورت خط منحنی و منکسر است. اقصر فاصله میان دو نقطه در مسافت. راهی که اضلاع را نپیماید و از زاویه ای به زاویه ای محاذی شود. (از یادداشت مؤلف). - راه میان بر، راه اقصر. راهی که نسبت به راه یا راههای اصلی کوتاهتر باشد. (از یادداشت مؤلف). - میان بر زدن راهی،میان بر کردن راهی. (از یادداشت مؤلف). - میان بر کردن، پیمودن فاصله دو نقطه از کوتاهترین و نزدیکترین راه. پیمودن اقصر فاصله. به جای اینکه دو ضلع را بپیمایند مستقیم از گوشه به گوشه پیمودن. (از یادداشت مؤلف). - ، مقابل کف بر کردن. بریدن درختی بالاتر از کف زمین. (یادداشت مؤلف). ، هرچیز که فاصله و حاجبی میان دو چیز ایجاد کند، حجابی که میان دو اتاق یا دو چیز واقع باشد. (حاشیۀ شرفنامه ص 420) : به کم مدت از کار پرداختند میانبر ز پیکر برانداختند. نظامی
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
وسط هر پا، وسط دو پا. میان ران، میان پاچه. میان پای. ملتقای دو پا از سوی تنه، کودک رسوا و بی آبرو، آلت رجولیت. (ناظم الاطباء) ، شرم زن. (آنندراج) : نیم شمعیش در میان پا کرد. سعدی. و رجوع به میان پای شود، شلوار. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
هرچیز توپر که پوک نباشد. آنچه میان آن خالی نباشد. (از یادداشت مؤلف) ، نوعی شیرینی یا آجیل که بیشتر در آذربایجان (مخصوصاً در تبریز و اسکو و خسروشاه و مراغه) درست کنند و برای ساختن آن، ابتدا هسته و قشر درونی هلو، شفتالو، زردآلو، گلابی را خالی کنند تا پوست آن با قشری از گوشت میوه بماند سپس آرد یا کوبیدۀ شکر و گردو و بادام و جز آن را توی آن می ریزند و می گذارند خشک می شود و بسیار مطبوع و خوش طعم می گردد
هرچیز توپر که پوک نباشد. آنچه میان آن خالی نباشد. (از یادداشت مؤلف) ، نوعی شیرینی یا آجیل که بیشتر در آذربایجان (مخصوصاً در تبریز و اسکو و خسروشاه و مراغه) درست کنند و برای ساختن آن، ابتدا هسته و قشر درونی هلو، شفتالو، زردآلو، گلابی را خالی کنند تا پوست آن با قشری از گوشت میوه بماند سپس آرد یا کوبیدۀ شکر و گردو و بادام و جز آن را توی آن می ریزند و می گذارند خشک می شود و بسیار مطبوع و خوش طعم می گردد
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه. آب آن از رود خانه هلیل و راه آن مالرو است. مزرعۀ میان ده پایین جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در 15هزارگزی جنوب خاوری سبزواران با 240 تن سکنه. آب آن از رود خانه هلیل و راه آن مالرو است. مزرعۀ میان ده پایین جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 7هزارگزی شمال بجنورد با 187 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 7هزارگزی شمال بجنورد با 187 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بلوک آلیان دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در 2هزارگزی شمال شوسۀ فومن به ماسوله. با 164 تن سکنه. آب آن از رود ماسوله و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است از بلوک آلیان دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن، واقع در 2هزارگزی شمال شوسۀ فومن به ماسوله. با 164 تن سکنه. آب آن از رود ماسوله و چشمه و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)